کد مطلب:29301 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

الهی قمشه ای












.

4077. مرحوم حكیم الهی قمشه ای می گوید:


سروش غیبم به پرده دل، سراید از عشق، داستان ها
كه جز به مهرِ علی فروزان نگردد انوار آسمان ها


چو حُسن او ماه دلرُبایی چو طلعتش جلوه خدایی
چو قامتش سروِ با صفایی ندیده چشمی به بوستان ها


به هر دل افتد ز مِهرْ نورش بنوشد از باده طهورش
به جامی از كوثرِ حضورش شود مجرّد، تن و روان ها


شنیده ای نیروی سنانش، فكندنِ عمرو و صد چو آنش
ندیده ای قدرت روانش به كشور مُلك لامكان ها


به مُلك جان، شاه كشور است او، به شهر علم نبی در است او
به گنج حق پاكْ گوهر است او، خراج یك جلوه اش جهان ها


ز حق مُجیب دعای آدم، به امر ایزد، وصیّ خاتم
فروغِ اللَّه و نور عالم، فدای او جانِ جانِ جان ها


ظهور عین الكمالِ ایزد، شهود كلّ الجمال ایزد
به قهر و سَطوت، جلالِ ایزد، خدا نمایی به چشم جان ها


خِرَد به كار علی است حیران كه چیست این سرّ سرّ سبحان
مثالی از بی مثال یزدان، در او از آن بی نشان، نشان ها


خلیفة اللَّه اعظم است او، معلّم روح آدم است او
امیر پاكان عالم است او، امام مطلق بر انس و جان ها


كتاب ناطق، امام بر حق، مُعین طاها، ولیّ مطلق
خلافتش بر جهان محقّق، حكومتش بر تن و روان ها


علیّ عالی، امیر ایمان، ولیّ ایزد، خدیو امكان
وصیّ احمد، سَمیّ سبحان، جلالتش برتر از بیان ها


دو دیده اش بر جمال سرمد، دو نرگسش مست حُسن ایزد
بهشتیان را به نصّ احمد، دو گوهرش سیّد جوان ها


هزارْ یك از صفات ذاتت، نكرده وصف - ای امیر عالم -
اگر فرستد هزار دفتر، فرشته وحی از آسمان ها


تو ظلّ خورشید لایزالی، تو ذات بی مثْل را مثالی
تو ساقی جرعه وصالی، به باغ رضوان به بوستان ها


تو جوهر قدرت خدایی، تخلّق وصف كبریایی
ز مِهر حق در مَثَل ضیایی، تو را سِزَد قدر و عزّ و شان ها


تو در غدیر از خدای قادر، امیر باطن شدی و ظاهر
كه تاجداریِ شرع اطهر، تو راست شایسته، نی فلان ها


به مُلك دین جز تو شه نزیبد، بر این فلك جز تو مَه نزیبد
شهی، به هر دلْ سیه نزیبد، تویی گُل و خارت این و آن ها


تو بِسمل دفتر خدایی، به كشتی شرعْ ناخدایی
شهنشه تاج «إنّما»یی، ثنای حُسن تو بر زبان ها


تو خسرو «هَلْ أتی» مقامی، بشیر رحمت به خاص و عامی
ز كوثر عشق یار، جامی به عاشقان بخش و تشنه جان ها


تویی كه شمشیر آبدارت فكند سرها به خاك ذلّت
بس آتش قهر و اقتدارت ز مشركان سوخت دودمان ها


ز امر «بلّغ» به حكم ایزد، شدی تو چون جانشین احمد
رقیب گشت از حسد مُخلَّد، به نار محرومی از جنان ها


به شكرِ اعزاز پادشاهی، به شیعیان از كَرَم نگاهی
مخواه ما را بدین تباهی، نظر كن - ای شه - به پاسبان ها


تو پرده دارِ ظهور ذاتی، تو آینه جلوه صفاتی
تو كشتی نوح را نجاتی، فراتر از گردش زمان ها


چو خوانمی دفتر و كتابت، فصاحت بی حدِ كلامت
فزایدم معرفت پیامت، زُدایدم شُبهت و گمان ها


تبارك آن خوش كتاب ایمان، مفسّر مُجملات قرآن
فصاحتش نور چشم سَحبان، مسخّرش عقل نكته دان ها


به خیل خوبانْ تو پیشوایی، بر اهل دلْ شاهِ اولیایی
غرض ز معراج مصطفایی كه آرد از غیبت ارمغان ها


شبی كه راز كُمیل خوانم، چو شمعْ روشن شود روانم
ز شوقت از دیده خون فشانم، ز دل كشم ناله و فغان ها


صباح اگر خوانمی دعایت، به پیشگاه ازلْ ثنایت
به چشم دل بینمی صفایت، در آن حقایق، وز آن بیان ها


ز علم و عقل و سخا و قدرت، به زهد و حلم و تُقی و همّت
ندید چشم جهان مثالت، نه در زمین، نی در آسمان ها


به سجده گه چون كه سر نهادی ز جور ابن مُلجَم مرادی
به گلشن قدسْ پرگشادی، بِرَستی از جور سرگران ها


به تیغِ زهرْ آبداده ناگاه، شكافت آن جبهه بِهْ از ماه
فرشته فریاد زد كه:اللَّه! برآمد از قدسیان فغان ها


منم «الهی»، گدای كویت، ز هر طرف چشمِ دل به سویت
كه افتدم یك نظر به رویت، به وقت رحلت ز جسم، جان ها


«الهی»ام، بنده تو شاهم، به كوی عشقت فتاده راهم
كه بخشد ار غرقه در گناهم محبّتت ز آتشم امان ها.[2].









    1. میرزا محیی الدین مهدی الهی قمشه ای، از حكما و فلاسفه بزرگ عصر، در سال 1319 ق، در قمشه اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در اصفهان و مشهد گذراند و در تهران در مدرسه سپه سالار و دانش سرای عالی به تدریس پرداخت. از وی حدود ده جلد كتاب، باقی مانده است. وی حدود پنج هزار بیت سروده است. استاد الهی قمشه ای در ربیع الثانی 1393 درگذشت.
    2. كلیّات دیوان حكیم الهی قمشه ای (تهران:انتشارات علمیّه اسلامیّه، 1408 ق، چهارم):320.